چی کی کجا



.در این مطلب نمونه های عجیب ترین اتفاقات رخ داده شده در دنیا را که برای یک بار پیش آمده اند را برایتان جمع آوری کرده ایم.

 

عجیب ترین اتفاقات دنیا در یک نگاه!

 

هر چه عمیق تر به دنیای اطرافمان نگاه کنیم اتفاقات جالبی کشف می کنیم که باور کردنشان کمی سخت است. اتفاقاتی که فقط یک بار در دنیا رخ داده اند و حتی بعد از سال ها فراموش نشده اند.یکی از این موارد شیوع خنده در سال 1962 بود، زمانی که هزاران نفر همزمان می خندیدند و نمی توانستند خنده خود را کنترل کنند. در این مطلب نمونه های از این اتفاقات جالب را برایتان جمع آوری کرده ایم.

 

«تیموتی براون» ایدز را شکست داد

 

یک شهروند آمریکایی به نام تیموتی ری براون، اولین کسی بود که ایدز را شکست داد. براون در سال 2007 تحت عمل پیوند سلول بنیادی قرار گرفت. اهدا کننده جهش ژنتیکی نادری داشت که او را در برابر ویروسایدز مقاوم می کرد. سه سال بعد از عمل، دیگر ویروسی در بافت ها و سلول های خون براون یافت نمی شد.

 

 

 

 

آبشار نیاگارا در سال 1969 خشک شد

 

در سال 1969 دولت آمریکا و کانادا اقداماتی در جهت جلوگیری از فرسایش آبشار نیاگارا انجام دادند. آن ها در ژوئن 1969، آبشار نیاگارا را به یک کریدور مصنوعی هدایت کردند تا یک سد ساخته و دامنه های بالای آن را تقویت کنند. البته اتفاق اصلی خشک کردن آبشار بود. هزاران گردشگر آبشار نیاگارای خشک را با چشمان خود دیدند.

 

 

 

 

شیوع خنده در تانزانیا در سال 1962

 

این تنها نمونه هیستری جمعی در تاریخ جهان نیست، اما تنها موردی ست که ثبت شده است. شیوع خنده در 30 ژانویه 1962 آغاز شد، زمانی که سه دختر دانش آموز به طور غیرقابل کنترلی شروع به خندیدن کردند. مدرسه بسته شد، اما این خنده وحشتناک شایع شد. این پدیده ماه طول کشید، 14 مدرسه بسته شد و بیش از هزار نفر دچار شدند. برخی دانشمندان معتقدند که چنین اتفاقی نتیجه قوانین بسیار محدود و معلمان بوده است. شیوع خنده نوعی اعتراض در میان بچه ها به نظر می رسید.

 

 

 

 

 

 

 

حادثه دریاچه نیوس

 

در 21 آگوست 1968 دریاچه نیوس به یک قاتل بزرگ تبدیل شد. مقدار زیادی کربن دی اکسید در هوا منتشر و مه مسمومی همه جا را گرفت. در نتیجه 1700 نفر به علاوه حیوانات و پرندگان جان خود را از دست دادند. این گاز تا فاصله 27 کیلومتری گسترش یافت و هیچ موجود زنده ای از آن جان سالم به در نبرد. دانشمندان دلیل این اتفاق را خروج مقدار زیادی گاز از کف دریاچه یا از آتشفشان های زیر آب می دانستند. امروزه دریاچه و گازهایش به طور مرتب زهکشی می شوند.

 

 

 

 

ناپدید شدن هنگ نورفولک

 

در آگوست 1915 هنگ نورفولک به روستای آنافارتا در ترکیه حمله کرد. سربازان در مسیرشان وارد یک ابر مه آلود عجیب شدند و وقتی از آن خارج شدند 267 نفر ناپدید شده بودند. در سال 19 بعد از شکست ترکیه، دولت انگلستان خواستار آن شد که اعضای هنگ به خانه برگردند. اما این سربازان نه تنها آزاد نبودند بلکه در میدان جنگ هم دیده نشدند. کسانی که شاهد این پدیده بودند می گویند شکل این ابر عجیب با وجود باد، هیچ تغییری نکرده است. برخی از آن ها هم تعدادی از این ابر ها را بعد از ورود هنگ نورفولک به این منطقه عجیب دیدند.

 

 

 

 

رد پای شیطان در دوون

 

این حادثه در فوریه 55 در دوون اتفاق افتاد. در این مکان بود که چند ردپای عجیب روی برف ظاهر شد. این ردپا ها شبیه نعل اسب بودند، اما فقط روی دودکش ها و بام های خانه های اطراف دیده می شدند. شهروندان ادعا کردند که هیچ صدایی نشنیده اند از جمله صدای راه رفتن روی بام. با این حال، هیچ دانشمند ماهری فرصت دیدن این پدیده را نداشت، چون برف آب می شد و ردپا ها از بین می رفت. برخی اعتقاد دارد این ردپا ها متعلق به یک جانور جهنده است، چون گونه شناخته شده ای از موش وجود دارد که تا ارتفاع زیادی می پرد و ردپای نعلی دارد. اما برخی هم به داستان ترسناکی اعتقاد دارند و آن ها را متعلق به شیطان می دانند.

 

 

 

 

دختری که گروه خونش عوض شد

 

دمی لی برنان، دختر استرالیایی 9 ساله ای است که گروه خونش عوض شد. این تغییر بعد از اهدای کبد از سوی یک اهداکننده مرد اتفاق افتاد. چند ماه بعد از این عمل پزشکان از تغییر Rh خون او از منفی به مثبت متعجب شدند. دلیل این تغییر احتمالا جایگزین شدن سلول های بنیادی کبد اهدا کننده با سلول های دختر بوده است و این به دلیل سیستم ایمنی ضعیف دختر بوده که تحت تاثیر ویروس خونش قرار گرفته است.

 

 

 

 

مورد ماسک های سربی

 

این پدیده در 20 آگوست 1966 اتفاق افتاد. مانوئل پرییرا داس کروز 32 ساله و میگل خوزه ویانا 34 ساله به طرز اسرارآمیزی در کنار تپه ویتنام مرده پیدا شدند. هر دو مرد لباس رسمی پوشیده و ماسک های سربی بر چهره داشتند. هیچ نشانی از مرگ بر اثر خشونت هم وجود نداشت. همچنن یک بطری آب، یک دستمال و یک یادداشت کوتاه هم همراه آن ها بود که روی آن کلمات «سرب، محافظت، منتظر سیگنال باش، ماسک» به چشم می خورد. تصور می شود کل عبارت این طور خوانده شود:«با ماسک سربی از صورتت محافظت کن و منتظر سیگنال باش.». در نتایج کالبدشکافی هیچ اثر از تابش، مسمومیت یا سایر عوامل کشنده پیدا نشد. بستگانشان ادعا کردند که هر دو مرد به عالم فراطبیعی و تحقیقات غیرعلمی علاقه داشتند. همچنین آن ها عضو یک انجمن سری بودند. این انجمن سری سعی داشت با موجودات فضایی ارتباط برقرار کند، که احتمالا دقیقا چیزی است که دو دوست در لحظه مرگشان انجام می دادند.

 

 

 

 

یادداشت های ریکی مک کورمیک

 

ریکی مک کورمیک مرد آمریکایی 41 ساله ای بود که جسدش در سال 1999 در یک مزرعه ذرت در 25 متری خانه اش پیدا شد. این عجیب بود، چون ریکی اتومبیل نداشت و در مزرعه ذرت هم کاری نداشت. اگرچه علت مرگ او مشخص نشد، اما پلیس به یادداشت هایی که در جیب او بود علاقمند شد. این یادداشت ها نامه های ناخوانایی بودند که به نظر نوعی کدنویسی می آمدند. این یادداشت ها هنوز رمزگشایی نشدند بنابراین اف بی آی از همه مردم دعوت می کند معنای آن را کشف کنند. قفط باید انگلیسی را خوب بلد باشید.

 

 

 

 

 

 

دن کوپر

 

دن کوپر یکی از مشهورترین مجرمان دنیاست. در سال 1971 او یک بوئینگ 727 را ید و 200 هزار دلار برای آن درخواست کرد. کوپر یادداشتی به مهماندار داد که گفته بود یک بمب دارد و آماده است آن را فعال کند. او تقاضای 200 هزار دلار و دو جفت چتر نجات کرد. این عجیب ترین درخواست بود، چون آن ها نمی دانستند چرا چهار چتر نجات می خواهد. آیا همدست داشت؟ کوپر از هواپیما بیرون پرید و دیگر هرگز دیده نشد. اف ‎بی آی گمان می کند که پرش زمانی انجام شده که هواپیما در منطقه طوفانی بوده به همین دلیل هیچکس او را ندیده است. به هر حال کوپر ناپدید شد و هرگز پیدا نشد.

 

 

 

 

 

 

توستر اسرارآمیز ادگار آلن پو

 

«توستر پو» لقبی فرد اسرارآمیزی است که هر سال در روز تولد این نویسنده از سر قبرش می رفت. این مرد هر سال صبح زود، با لباس مشکی و عصا به دست، در حالی که صورتش را با شال گردن پوشانده بود، در قبرستان ظاهر می شد. این غریبه یک نان تست، سه شاخه گل رز و یک بطری نوشیدنی به همراه می آورد. این غریبه در سال 2010 بعد از 50 سال برای اولین بار دیگر دیده نشد. یک فرضیه این است که او باید تا دویستمین سال تولد نویسنده این کار را می کرده است.

 

 

 

 

زندانی با ماسک آهنی

 

مردی با ماسک آهنی یک زندانی مرموز است که چند بار در قرن شانزدهم از یک زندان به زندان دیگر انتقال داده شد. دلیل مشهور شدن این ماجرا این است که ولتر در رمان «عصر لوئی چهاردهم» آن را نوشته است. یک فرضیه این بود که زندانی برادر دوقلوی شاه است. به همین دلیل مجبور بود ماسک مخملی روی چهره بگذارد. طی سال ها شایعات او را مردی با ماسک آهنی نامیدند. فرضیه دیگر این است که پیتر کبیر زیر این ماسک بوده و به جای او فرد مشابهش به روسیه بازگشته و بر این کشور حکومت کرده است.


چی کی کجا

آخرین جستجو ها

خرید اینترنتی فروشگاه اینترنتی ارزان سرا Iran Manga موزیک هاب / دانلود آهنگ های جدید گلچین مطالب کالای ارزان انواع شلنگ های صنعتی دانلودستان ایزیمیز